قربانی کردن انسان قدمتی ۵ هزار ساله دارد، اکثر تمدنهای بزرگ جهان آئین کشتار هدفمند انسانها برای خشنودی خدایان را با شدت و حدت تمام انجام میدادند. ولی هیچ تمدنی به این لحاظ به بدنامی و بیرحمی آزتکها نمیرسد. با سایت ماورائی همراه باشید.
بسیاری از تمدنها بر این باور بودند که اهدای قربانی به خدایان باعث جلوگیری از خشکسالی، قطحی و گرسنگی و بیماریهای مهلک میشود، ولی این آزتکها بودند که آئین قربانی کردن انسان را به سطح کاملا بیسابقهای رساندند. خشونت زیاده از حد و شمار بالای قربانیانی (گاهی حدود ۲۰ هزار قربانی در سال) که در دوران امپراطوری آزتکها سلاخی میشدند، باعث شده تا امروز نام آزتکها مترادف با این رسم هولناک باشد.
آزتک، امپراطوری تشنهی خون
آزتکها تمدنی بزرگ در مرکز مکزیک امروزی بودند که از سال ۱۳۰۰ تا ۱۵۲۱ که هرنان کورتس، اسپانیایی این سرزمین را فتح کرد، بر قلمروی وسیعی حکمرانی میکردند. آزتکها معتقد بودند، خون انسان برای خشنودی خدایان و تداوم یافتن زندگی لازم است. به عقیده آنان، اگر خدایان را با خون قربانیان سیراب نمیکردند، آخرالزمان میشد. به این ترتیب، هر سال شمار زیادی از افراد بیگناه در مراسمهای خونین قربانی کردن انسان قتلعام میشدند.
آزتکها معمولا اسیران جنگی را قربانی میکردند، ولی برخی افراد منتخب (که خانوادهها داوطلبانه به معبدها تقدیم میکردند)، جانیان و جنایتکاران و فرزندان آنها هم قربانی میشدند. اشراف و بزرگان و حاکمان جامعه آزتک بودند که تصمیم میگرفتند چه کسانی و برای چه خدایانی قربانی شوند. بیشتر مراسمها علنی بودند و با حضور پرشور مردم برگزار میشدند.

آزتکها برای خوشنودی خدایان خود سالانه ۲۰ هزار نفر را قربانی میکردند
تزکاتلیپوکا، خدای آسمان شب بود. چیپی توتک خدای بهار بود و اعتقاد بر این بود که محافظ بذرها و کاشت است. مراسم خونینی که به «پوست کَندن» هم مشهور بود به احترام این خدای قهار برگزار میشد. در این مراسم هولناک قربانی را پوست میکَندند و بدنش را تکهتکه میکردند. گاهی به جای اسرای جنگی این بردهها بودند که در مراسمها به تجسم خدایان روی زمین در میآمدند تا پس از قربانی شدن، دوباره متولد شوند.
قربانی کردن بردهها معمولا در روزهای جشن خدایان زمین و ذرت انجام میشد. قربانی کردن بردهها دقیقا مانند قربانی کردن کودکان به درگاه تلالوک، خدای زمین و باران بود، با این تفاوت که سر قربانیها را ابتدا از تن جدا میکردند تا با خون خود زمین را خیس کنند. در مراسمهای قربانی کردن کودکان، کاهنان ناخنهای قربانیان را میکشیدند تا با اشک خود، زمین را خیس کنند. اسیران جنگی هم به عنوان قربانی به مکسیکوا یا مارهای ابری اهدا میشدند هم زمین و خورشید را سیراب میکردند.
قربانی کردن انسان در دوران آزتکها جزئی از امور روزمره بود
در اساطیر پیدایش زمین و آسمان آزتکها آمده است، الهه باروری تلالتکوتلی شبها بیوقفه گریه میکرد تا اینکه قلب انسان را به او خوراندند. به باور آزتکها، این الهه در غیر این صورت اجازه ثمر دادن میوهها را نمیداد. ناهواتل که آزتکها اعتقاد داشتند، بدل به خورشید شده است، خدای تشنه به خون دیگری در اساطیر آزتک است.
برای امپراطوری آزتک به دست آوردن اسرای بیشتر برای قربانی کردن یک ضرورت بود. در نتیجه، جنگجویان آزتک همواره در طول نبردها به دنبال اسیر کردن دشمنان خود بودند. ماکاویتل، سلاح اصلی جنگجویان آزتک بود. این سلاح در واقع یک شمشیر چوبی با تیغههای برّندهای از جنس شیشه آتشفشانی (ابسیدین) بود که به جای کشتن دشمن را معلول میکرد. یکی از مهمترین روشها برای بالا رفتن از نردبان قدرت در امپراطوری آزتکها، گرفتن اسیر بود. جنگجویانی که به مقام جگوار یا عقاب میرسیدند، باید دستکم ۲۰ اسیر میگرفتند.
در مراسم قربانی کردن انسان دقیقا چه میگذشت؟
مراسم قربانی کردن انسان با بردن قربانی به بالای هرم شروع میشد. کاهنان قربانی را روی محرابی میخواباندند. سپس کاهن اعظم، با خنجری قلب قربانی را از سینه بیرون میکشید. سپس عصایی به درون حفرهی خالی سینه فرو میشد تا نور خورشید (تجسم خدای ناهوتول) خون بنوشد. بعد از این، خون قربانی را در کاسهای جمع میکردند. کاسه خون به دست جنگجویی که اسیر را گرفته بود داده میشد تا مجسمهها و تمثالهای خدایان در شهر را به آن آغشته کند.

خوراکی از ذرت با جسد قربانی پخته میشد که خانواده و بستگان جنگجو از آن میخوردند
جسد بیجان قربانی را هم از پلکان هرم به پایین پرت میکردند تا تکهتکه شود و با خون خود پلهها را رنگآمیزی کند. در مرحله بعد، جسد را با احتیاط پوست میکندند و از آن برای تهیه یک ردا استفاده میکردند. این ردا بعدا به رنگ زرد در میآمد تا جنگجویان تا ۲۰ روز آن را بپوشند. این ردا به مرور چروکیده میشد، میپوسید و بوی بدی میگرفت، ولی پوشیدن آن افتخار بزرگی بود. سر قربانی را هم از تن جدا میکردند تا جنگجویان با آن رقص و پایکوبی کنند. پس از پایان مراسم، جمجمه را سوراخ میکردند و آن را به داربستی مشهور به «تزومپانتلی (برج جمجمه)» که پر از جمجمه قربانیان دیگر بود، میبستند.
جسد مقتول به خانه جنگجو برده میشد تا به همراه ذرت پخته شود. خانواده و بستگان جنگجو از این خوراک میخوردند. ولی خود جنگجویی که قربانی را اسیر کرده بود، حق نداشت از آن بخورد. او تنها میتوانست از استخوان ران قربانی برای تزئین کردن خانهاش استفاده کند.
سخن پایانی
هر چند با تصویری که از مراسمهای خونین آزتکها داده شد -که حتی از برخی فیلمهای سینمایی مانند آپوکالیپتو (۲۰۰۶) هم ترسناکترند- شاید تصور کنید خشونت افسارگسیخته آنها دلیل موجهی نداشته است. ولی قبل از اینکه به دام سوءتعبیر فرهنگی گرفتار شوید، بهتر است بدانید که مردم آزتک با آغوش باز مذهب خود را پذیرفته بودند و حتی انجام هرچه بیشتر این مراسمها را تشویق میکردند. بنابراین، مراسمهای قربانی کردن انسان در تمام طول سال برگزار میشد و حتی کسانی که خود از خانوادهشان قربانی داده بودند هم با رضایت در آئینها شرکت میکردند تا سالی پربرکت و پرثمر را در پیش داشته باشند.
منبع: History of Yesterday، SyFy