خون آشام ها (ومپایرها) تاریخچه غنی چند هزار سالهای دارند. محبوبیت این موجودات افسانهای چنان است که در یکی دو دهه اخیر، برخی از پربینندهترین سریالهای تلویزیونی در زیرژانر خون آشامی ساخته شدهاند. با سایت ماورائی همراه باشید.
خون آشام ها موجودات افسانهای هستند که شبها به شکار قربانیان خود میروند تا خونشان را بمکند. هر چند بسیاری تصور میکنند داستان ومپایرها با رمان دراکولای برام استوکر در اواخر قرن نوزدهم شروع میشود، ولی در واقعیت اینطور نیست و پیشینهی این موجودات افسانهای به هزاران سال قبل برمیگردد.
خون آشام ها از محبوبترین شخصیتهای داستانی به شمار میروند. اصلا هم نیازی نیست خیلی به ذهن خود فشار بیاورید تا بتوانید دهها شخصیت معروف را از دل فیلمها، سریالها، رمانها و داستانهای مصور (کُمیک استریپ) نام ببرید. گویی عطش ما انسانها به خونآشامها کم از عطش خود این موجودات به خون نیست. بزرگانی مانند استفانی مایر، آن رایس، استیون کینگ و بیشمار نویسندگان و هنرمندان دیگر، برای خلق آثار خود گنجینه غنی در چنته داشتهاند، ولی خونآشامها از کجا آمدند؟
تاریخچه خون آشام ها
مشهورترین خونآشام تاریخ احتمالا دراکولا باشد. هر چند عدهای شاهزاده رومانیایی ولاد سوم، پادشاه رومانی در قرن پانزدهم را دراکولای واقعی و ریشه ومپایرها میدانند. خود استوکر هم پس از چاپ رمان معروفش، جایی عنوان کرده بود که برای خلق شخصیت دراکولا از این فرمانروای رومانیایی الهام گرفته است. ولی هر چند از نگاه دیگران ولاد سوم، شخصیتی سادیست و بیرحم قلمداد میشود، خود مردم رومانی او را به دلیل ایستادگی در برابر عثمانیها، یک قهرمان ملی میدانند.
خونآشامهایی که حالا میشناسیم، مردگانی هستند که از گور بلند میشوند تا خون زندگان را بنوشند و عمری جاودان دارند. این خونآشامها از فرهنگهای اسلاو (شرق اروپا) ریشه گرفتهاند. ولی خونآشامهای دوران باستان، انسان نبودند، بلکه موجودات ماورائی بودند. برای مثال، در لوح ششم از حماسه گیلگمش، ایزدبانوی ایشتر، موجوداتی را توصیف کرده است که پس از مرگ زنده میشوند و هر آنچه بر سر راه خود میبینند را نابود میکنند. در افسانههای عامه یونان باستان هم از زنان و مردانی نام برده شده که برای جوان شدن خون مینوشند. در همین حال، در این افسانهها از ارواحی هم نام برده میشود که با نوشیدن خون زندهها دوباره به هیبت انسان در میآیند.

اکثر اوقات خونآشامها به صورت موجودات ماورائی مرموز و اغواگر به تصویر کشیده شدند
با این حال، همچنان ریشه دقیق خون آشام ها روشن نیست. یکی از فرضیههای اصلی این است که خونآشامها از جادوگری در دوران مصر باستان ریشه گرفته باشند. در سایر نقاط دنیای باستان هم ومپایرها حضور داشتند، چینیها به خونآشامهای خود جیانگشی میگفتند. این خونآشامها ارواح شرّیری بودند که انرژی انسانها را تخیله میکردند. در کتاب تبتی مردگان (باردو تودول) هم از خدایان خشمگین خون آشامی صحبت شده است.
خونآشامها قرنهاست در تخیل جمعی ما جا خوش کردهاند
به هر حال، ومپایرها همیشه نمایانگر واهمه ما انسانها از مرگ بودهاند. اثری که این موجودات اساطیری بر تخیل جمعی ما گذاشتهاند را میتوان تا قرنها قبل از خاورمیانه و جنوب آسیا تا نواحی مختلف اروپا دنبال کرد. اتهام خونآشامی به برخی افراد در اروپا از دوران مرگ سیاه (طاعون) تا همین قرن بیستم دستنخورده باقیمانده. در آن روزگار، تعداد بالای مرگومیرها، گورکنها را مجبور کرده بود تا قبرها را برای دفن جنازههای بیشتر دوباره باز کنند. گسترش قبرستانها در آن دوران چنان به سرعت اتفاق میافتاد که مرگ را به تجربهای روزمره تبدیل میکرد.

در داستانهای خونآشامی خون استعارهای از شهوت است
علیرغم تهدیدها و توبیخهای کلیسا و دلایلی روانی، مردم اکثر اوقات مراقب قبر خویشاوندان و عزیزان خود بودند تا مبادا دوباره به صورت خونآشام از گور بلند شوند. در طی همان شبهای طولانی سوگواری بود که مردم داستانها و حکایتهای زیادی از مردگان از گور برخاسته را برای یکدیگر تعریف میکردند. این موجودات نامیرا و شرّیر هدفی جز نوشیدن خون زندهها نداشتند. این داستانها تا اواخر قرن شانزدهم تقریبا در تمام اروپا پخش شده بودند.
ردپای اولین ومپایرهای ادبیات
چه چیزی موجودات اسرارآمیز داستانهای عامه اروپایی را به چهرههای مشهوری در ادبیات، سینما و تلویزیون تبدیل کرد؟ هر چند یافتن تحلیل تاریخی و فرهنگی روشنی از خونآشامها سخت است، ولی به باور بسیاری، تصویر تاریکی که ما از این موجودات افسانهای نامیرا ساختهایم به نوعی تجسمی از واهمه ما انسانها از پیری، تجزیه جسم و نهایتا مرگ است. به تعبیری ومپایرها تمام ترس و واهمههای ما را در هم آمیختهاند.
آلکسی تولستوی (پسر عموی لئو تولستوی) از اولین نویسندگانی است که در آثار خود از خون آشام های مدرن نام برده است. او در رمان خانواده وورددال که در سال ۱۸۳۹ به چاپ رسید، خونآشامها را به صورت موجوداتی خشن، مرموز و اغواگر توصیف میکند. بعد از آن، خونآشام جان ویلیام پولیدوری، نویسنده بریتانیایی از راه میرسد که موجودی خوشاشتها و شرور است. جوزف شریدان لو فانو، نویسنده ایرلندی هم در رمان کارمیلا (چاپ ۱۸۷۲) خصوصیات مشابهی را به خونآشام خود نسبت میدهد. لو فانو در کارمیلا شهوت و غریزه کُشنده خونآشامها را به شیوه جذابی وصف کرده بود. از آن پس، شهوت به یکی از خصوصیات کلیدی خونآشامها تبدیل شد.

در داستانهای خونآشامی بهترین روش کشتن خونآشامها فرو کردن سیخ چوبی به قلب است
این سه رمان، نه تنها چهره جدیدی به ومپایرها دادند، بلکه عمق نمادین ترسناکی هم داشتند. بعدا رمان دراکولا (چاپ ۱۸۹۷) از راه رسید. خونآشام استوکر تفاوت زیادی با خونآشامهای قبل از خود داشت. دراکولا به جای اینکه ساکن نواحی دور افتاده و روستایی باشد، نجیبزادهای بود که به لندن سفر میکرد تا زنان جوان را اغوا کند. استوکر همچون لو فانو در داستان کارمیلا، میدانست چطور از خون به عنوان استعارهای از میل جنسی استفاده کند. بنابراین، داستان مهیج او با ظرافت تمام خشونت زمانه خود را به باد انتقاد میگرفت. استوکر با این روایت ترسناک، موجود شرّیر جدیدی خلق کرد که تا همین حالا کمابیش با همان خصوصیات محبوب است.
در همین رابطه بخوانید: یادی از سریال بافی قاتل خون آشام ها
با این حال، از یاد نبرید، تمام خون آشام هایی که نام بردیم با کمی دخل و تصرف، زائیده ذهن نویسندگان بودند. ولی تصویر خونآشامها قبلا در تاریخ شکل گرفته بود؛ خون آشام های قرون وسطی مدتهای مدیدی بود که از گورها و مهمتر از آن، تخیلات مردم تا مغزِ استخوان وحشتزده برمیخاستند تا جان آنها را بگیرند. اولین توصیفهای خونآشامها در این دوران، اهالی دهکدهای را نشان میدهد که ناگهان بر اثر بیماری مرموزی از پا در میآیند.
در این افسانههای عامیانه آمده است که مردهها بعد از چند روز از گورها خارج میشدند تا خانوادهها و اقوام خود را هم به کام مرگ بکشانند. این نوع ومپایرها چندان موجودات پیچیدهای نبودند. بلکه اغلب موجودات خشنی با خصوصیات حیوانی بودند. جالب اینکه این خون آشام ها تنها خون نمینوشیدند؛ بلکه در برخی روایتها از شرق اروپا آمده است که خونآشامها محصولات کشاورزی و حیوانات اهلی را هم میخوردند.
خون آشام ها چه خصوصیاتی دارند؟
هر چند ممکن است همه ما بتوانیم، خصوصیات مختلفی از خون آشام ها نام ببریم، ولی باید بگوییم که خونآشامها هیچ خصوصیت مشخصی ندارد. برخی خونآشامها میتوانند به شکل خفاش یا گرگ در بیایند و برخی هم این توانایی را ندارند. برخی هم نه سایه و نه انعکاسی در آینه دارند و در مقابل برخی دیگر اینطور نیستند. گفته میشود آب مقدس (آب متبرک) و نور آفتاب باعث فراری دادن یا مرگ خونآشامها میشود، ولی اینها روی همه ومپایرها اثر ندارد. انداختن به درون قیر جوشان یکی از روشهای مرسوم مردم قرون وسطی برای کشتن خونآشامها بود.
ولی اصلیترین جنبه خونآشامها، تشنگی بیپایان برای نوشیدن مایع حیاتی ما انسانها، خون است که در میان تمامی ومپایرها مشترک است. یکی از دلایلی که خونآشامها در دنیای ادبیات به چنین موفقیتی شگفتانگیزی دست یافتند، وجود تاریخچه و فرهنگ عامیانه غنی از این موجودات اسرارآمیز است. نویسندگان میتوانند با پیروی از مجموعهای از قواعد و کم و زیاد کردن یا تغییر شمایل، داستان خون آشامی مخصوص به خود را بنویسند.
با این حال، پیدا کردن خونآشامها همیشه ساده نیست. طبق افسانههای رومانیایی، برای پیدا کردن قبر یک خونآشام به یک پسر هفت ساله و اسب سفید احتیاج است. پسربچه باید لباسی یک دست سفید پوشیده باشد و بر اسب سوار باشد. نزدیکترین قبری که اسب در کنارش توقف کند، متعلق به یک خونآشام است یا اینکه نشانهای از خونآشام دارد که میتواند جویندگان را به مخفیگاه او برساند.

عشاق زیرژانر خونآشامی با پوشش و آرایش متأثر از خردهفرهنگ گوت و پانک عشق خود به ومپایرها را نشان میدهند
در مورد تبدیل شدن به خونآشام هم اکثر اوقات گاز گرفتن روش اصلی است، ولی همیشه اینطور نیست. نابع بر اساس برخی روایتهای قرون وسطی، بسیاری از افراد به صورت خونآشام متولد میشدند. در این دوران، اغلب نیروهای خبیث را در بدو تولد تشخیص میدادند. این خصوصیات به تعبیر مردم آن دوران شیطانی معمولا برخی ناهنجاریها یا نقصهای مادرزادی بودند. به باور مردم این علائم نشان میداد که کودک از دنیای مردگان برگشته است.
اعتقاد به خون آشام ها ریشه در خرافات و فرضیههای نادرست در مورد نحوه پوسیدگی جسد بعد از مرگ هم دارد. اولین موارد ظهور خون آشام ها همیشه یک الگوی مشخص داشتهاند: بدبختی و فجایع ناشناختهای ناگهان بر سر خانوادهای یا دهکدهای آوار میشود یا شاید هم محصولات کشاورزی به یکباره خشک میشوند و بیماری مرموزی شیوع پیدا میکند.
خونآشامها تجسمی از واهمههای ما انسانها از مرگ و نیستی هستند
در دورانی که هنوز توضیح علمی برای الگوهای آبوهوایی و مشکلات ژنتیکی وجود نداشت، خون آشام ها مقصر هر نوع بدبیاری و اتفاق ناخوشایندی بودند. روستاییان آن دوران با ترسی که از مرگ داشتند، تصور میکردند طلسم شدند و نهایتا به این نتیجه میرسیدند که مردهها با بیرون آمدن از قبر مسئول تمام این اتفاقات بد هستند.
به همین دلیل هم نبش قبر در این دوره به وفور انجام میگرفت و از آنجایی که پروسه تجزیه بدن در آن زمانه به درستی شناخته نشده بود، میدان برای برداشتهای اشتباه باز بود. برای مثال، اگرچه مردم عادی ممکن است فرض کنند جسد فورا میپوسد، ولی اگر تابوت به خوبی مهر و موم شده باشد، و زمان تدفین هم زمستان باشد، ممکن است تجزیه بدن از چند هفته تا چند ماه به تعویق بیفتد. تجزیه روده هم باعث نفخ میشود و خون را به دهان جنازه میکشاند. این عوامل روی هم باعث میشد تا کسانی که قبری را باز میکردند، با صحنه هولناک خونآشامی با دهانی پر از خون مواجه شوند.
مقابله با خونآشامها
بهترین راه برای مقابله با خونآشامها، جلوگیری از بازگشت آنها از دنیای مردگان است. در اروپای چند قرن قبل، اکثر اوقات این کار با به میخ کشیدن جسدهای مشکوک به خونآشام انجام میشد. به باور مردم آن زمانه، وقتی میخ درازی را به تنه (زیر قفسهسینه) فرو میکردند، اساسا خونآشام به زمین دوخته میشد و نمیتوانست از گور خود بلند شود. بنا به همین سنت اکثر خونآشام را با میخهای چوبی میخکوب زمین میکردند. طبق همین افسانههای عامیانه، خون آشام ها مانند اَجنّه و بسیاری دیگر از موجودات ماورائی از آهن ترس داشتند. به همین دلیل، میخ آهنی حتی از میخ چوبی هم بهتر بود.
قطع سر، پر کردن دهان با سیر، آجر و سنگ هم از دیگر روشهای جلوگیری از برخاستن خونآشام از قبر بود. باستانشناسان، گورهای مشکوک به خونآشام زیادی را با نشانههای مشابهی پیدا کردند. در برخی موارد از جمله آنچه بر سر جسد زنی مشکوک به خونآشامی در گورستان جزیره نوو لازاریتو، ونیز آمده، گورکنها سنگی را روی سر جسد میانداختند تا مانع از برگشتن او به دنیای زندهها و شیوع طاعون شوند.

فرو کردن سنگ یا سیر در دهان مرده روشی برای جلوگیری از گور برخاستن خونآشام بود
و اگر روستاییان به دلیلی از نبش قبر و به میخ کشیدن فرد مشکوک به خونآشام، غافل میشدند، بازهم روشهای دیگری برای مقابله با خونآشامها داشتند. این روشها در نقاط مختلف دنیا با هم فرق دارند. در برخی روایتها آمده است که همراه داشتن کیسه نمک یکی از راههای مفید برای مقابله با خونآشامها است. در این روش، تنها کافی بود فرد در حین گریختن از دست خونآشام پشت سر خود نمک بریزد. خون آشام هم مجبور میشد تا پشت سر هم بیاستد تا دانههای نمک را بشمارد!
در روایتهای مشابه دیگری به جای نمک از تخم پرندگان یا شن و ماسه نام برده شده است. ولی کاربرد نمک بیشتر بود و به همین دلیل اغلب اوقات روی در و دیوارهای خانه کیسهای نمک آویخته میشد. در روایتهای دیگر هم آمده است، خون آشام ها نمی توانند بدون دعوت وارد خانهای شوند. این باور شاید شکل اولیهای از هشدارهای والدین برای راه ندادن غریبهها به خانه بوده باشد.
خونآشامهای واقعی
در دنیای واقعی چند حیوان وجود دارند که خون مینوشند، زالو، مارماهی و خفاش از جمله این جانوران هستند. در تمام این موارد اکثرا خونآشام بدون کشتن میزبان تنها مقداری خون مینوشد. ولی به نظرتان آیا انسانهای خونآشام هم داریم؟ هر چند ممکن است، بسته به کسی که به سؤال شما جواب میدهد، جواب متفاوت باشد، ولی جواب این سوال بله است. خونآشامهای واقعی دو دسته هستند.
دسته اول دستهای از عاشقان ومپایرها هستند که تحت تاثیر خُرده فرهنگ گوت و ادبیات گوتیک، لباسهای سراسر سیاه میپوشند، موهای خود را به رنگ سیاه یا سفید در میآورند، ماتیکهای تیره استفاده میکنند و آرایش غیظی هم روی صورت خود دارند. این دسته از خون آشام ها را میتوان اغلب اوقات در باشگاههای کتابخوانی یا میهمانیها و جشنهای مخصوص خونآشامی دید. برخی از این خونآشامها حتی تا جایی پیش میروند که دندان نیش بکارند.

بعید است به این زودیها شاهد فروکش کردن عطش مخاطبان به ومپایرها باشیم
دسته دوم از خون آشام های واقعی، افرادی هستند که به دلیل ابتلا به برخی مشکلات ژنتیکی نیاز به نوشیدن خون دارند. ولی این خونآشامهای واقعی که شمار آنها به چند هزار نفر در سراسر جهان میرسد، به جای نوشیدن خون از گردن قربانیان خود، معمولا به دنبال کسانی برای اهدای خون میگردند و مهمتر اینکه خون را با رعایت اصول بهداشتی و با سرنگ از بدن فرد خارج میکنند. نکته دیگر در مورد نوشیدن خون اینکه، خون اساسا سمّی و مملو از آهن است. به همین دلیل کسانی که در نوشیدن خون زیادهروی کنند به بیماری تجمع غیر طبیعی آهن (هموکروماتوز) مبتلا میشوند که باعث آسیبدیدگی کبد و دستگاه عصبی میشود.
سخن پایانی
خون آشام ها هزاران سال است که به شمایل و طریقههای مختلف وارد تخیل جمعی ما انسانها شدهاند. با شیفتگی بیحدوحصری که ما به دنیای این موجودات مرموزی داریم، بعید است به این زودیها شاهد فروکش کردن عطش ما به ومپایرها باشیم. نظر شما درباره خونآشامها چیست؟ آیا شما هم به زیرژانر خونآشامی در ادبیات و سینما و تلویزیون علاقه دارید؟ ❚
منبع: Livescience، History