تد باندی برای نزدیک به یک دهه کابوس دختران جوان بود. باندی حتی دو بار از چنگ قانون گریخت تا به یکی از تحتتعقیبترین جنایتکاران آمریکا در دهه ۱۹۷۰ تبدیل شود. سرانجام باندی روز ۲۴ ژانویه ۱۹۸۹ با صندلی الکتریکی اعدام شد تا برگ آخر از زندگی یکی از بدنامترین قاتلهای زنجیرهای تاریخ ورق بخورد. با ماورائی همراه باشید.
زندگی و جنایتهای قاتل زنجیرهای بدنام تد باندی در سال ۲۰۱۹ دستمایه فیلم سینمایی «فوقالعاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست» از شبکه نتفلیکس شد. این فیلم بیشتر به رابطه باندی با دوستدختر سابقش، الیزابت کلاپفر میپرداخت و جریان آخرین روزهای زندگی او را تا حد زیادی نادیده گرفته بود.
علاوه بر این، سازندگان فیلم دست بازی برای تغییر دادن بعضی از جزئیات زندگی قاتل مشهور داشتند. یکی از قابلتوجهترین این تغییرها زمان اعتراف باندی به جنایتهایش به کلاپفر است. در فیلم کلاپفر چند روز قبل از اعدام باندی با او در زندان ایالتی فلوریدا ملاقات میکند و حقایق را از زبان خود او میشنود. ولی در واقعیت، باندی سالها قبل و به صورت تلفنی ماجرا را به کلاپفر گفته بود.
اعدام تد باندی به دلیل پوشش رسانهای گستردهای که ماجرای دستگیری و به خصوص دادگاههای او داشتند، تقریبا به یک رویداد ملی تبدیل شده بود و صدها نفر پشت درهای زندان و میلیونها نفر از خانههای خود منتظر اعلام خبر مرگ او بودند. در خوابگاه دختران چیامگا که برخی از شنیعترین قتلهای باندی رقم خورده بودند، دانشجویان با دیوارنوشته: «نگاه کن تد برشته میشه، ببین تد میمیره» به استقبال اعدام قاتل زنجیرهای بدنام رفته بودند. دختران خوابگاه به این هم اکتفا نکردند و بعد از ظهر مرگ باندی، عصرانه مخصوصی در سلفسرویس خوابگاه سرو کردند که شامل باندی برگر و هاتداگ برقی میشد.

دانشجویان خوابگاه دختران چیامگا با دیوارنوشته «نگاه کن تد برشته میشه، ببین تد میمیره» به استقبال اعدام قاتل زنجیرهای بدنام رفتند
ظاهرا کسی در دنیا نبود که آرزوی مرگ باندی را نداشته باشد. برای مردی که در دهه ۱۹۷۰ دستکم ۳۰ نفر را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود، از جمله یکی از مقتولان او کیمبرلی لیچ، دختربچهای ۱۲ ساله بود، قطعا این حجم از خشم و نفرت چندان دور از انتظار نبود.
رابطه تد باندی با مهمترین زنهای زندگیاش، الیزابت کلاپفر و همسرش کارول آن بون و همینطور قتلهای هولناک و محاکمههایش (که پخش زنده تلویزیونی میشدند) با جزئیات باورنکردنی بررسی شدند. ولی به یکی از مهمترین جنبههای زندگی باندی، یعنی مرگ خودش چندان توجهی نشده است.
تد باندی چطور دستگیر شد؟
فیلم نتفلیکس بر اساس کتاب خاطرات الیزابت کلاپفر، «شاهزاده شبح: زندگی من با تد باندی» ساخته شده بود. کلاپفر این کتاب را کمی قبل از مرگ تد باندی با نام مستعار الیزابت کندال به چاپ رسانده بود. در فیلم سینمایی نتفلیکس وقتی الیزابت به زندان میرود تا دوست سابقش را ملاقات کند، با واقعیت روبرو میشود. باندی در یک وضعیت آشفته روحی به جنایتهای هولناکش اعتراف میکند. ولی در واقعیت باندی پای تلفن به قتلهای وحشتناکش اعتراف کرده بود.
تد باندی به الیزابت گفت: «این نیرو داشت از پا میانداختم. مثلا یک شب، من در محوطه دانشگاه راه افتاده بودم و یک دختر خوابگاهی را دنبال میکردم. اصلا نمیخواستم او را دنبال کنم. من کاری جز دنبال کردن او نکردم و همینطور هم شد. شبها تا دیروقت بیرون بودم و آدمهایی مثل این را دنبال میکردم. سعی میکردم این کار را نکنم، ولی هر جور بود آخر سر این کار را میکردم.»

باندی در سومین روز محاکمه به جرم قتل کیمبرلی لیچ. ۱۹۸۰ در دادگاه اورلاندو
این ولگردیهای شبانه شروع دورهای پر از جرم و جنایتها و قتلهای هولناک در چند ایالت بودند. باندی حتی وقتی دستگیر هم شد، باز هم با مهارت باورنکردنی از چنگ عدالت گریخت. او بار اول از پنجره دادگاه به بیرون پرید و چهار روز را در تعقیب و گریز دلهرهآوری سپری کرد. فرار دوم باندی حتی از آن هم ماهرانهتر بود و باندی اینبار از زندان کلرادو گریخت تا به قتلهای خود ادامه دهد.
کسی در دنیا نبود که آرزوی مرگ باندی را نداشته باشد
قتلهای خوابگاه دختران در فلوریدا حکم میخ آخر تابوت باندی را داشتند. او پس از قتلهای خوابگاه دانشجویی چیامگا سراغ یک قربانی دیگر هم رفت. قتل بعدی او سه هفته بعد از رعب و وحشتی که در محوطه دانشگاه تالاهاسی به راه انداخته بود رقم خورد. باندی روز ۸ ژانویه ۱۹۷۸ دختر ۱۲ سالهای به نام کیمبرلی لیچ را در راه مدرسه ربود. او این دختر را کشت و جسدش را در پارک سووانی رها کرد.
در فوریه ۱۹۷۸ افسر پلیس منطقه پنساکولا به ماشین باندی مشکوک شد. نه تنها ماشین قاتل زنجیرهای پلاک سرقتی داشت، بلکه باندی با کمال خونسردی گواهینامه دزدی را به افسر پلیس نشان داد. به این ترتیب، سرانجام باندی بعد از سالها قتل دستگیر شد.
قاتل زنجیرهای بدنام چطور مُرد؟
باندی بعد از دو روز بازداشت، به هؤیت واقعی خود اعتراف کرد. همین کارآگاهان پلیس را کنجکاو کرد که او ممکن است او همان قاتل بیرحمی باشد که وارد خوابگاه دختران شده و مارگارت بومن و لیزا لوی را به قتل رسانده و به دو خواهر دانشجو دیگر هم حمله کرده است. چرخدندههای عدالت به حرکت درآمده بودند و باندی لحظه به لحظه به پایان راه خود نزدیکتر میشد. مردی که در فهرست ۱۰ مجرم تحتتعقیب افبیآی قرار داشت و متهم به دستکم ۳۰ فقره قتل بود، حالا به چنگ قانون افتاده بود. او به دو فقره قتل عمدی و یک اقدام به قتل متهم شد.
در همین رابطه: ماجرای قتل خانواده باسکو| پیشگوییهایی که درست از آب درآمدند
باندی بلافاصله بعد از دستگیری در فلوریدا، در حالی که اشک میریخت به الیزابت کلاپفر تلفن کرد. چنانچه در کتاب خاطرات کلاپفر آمده، باندی از اینکه مسئولیت جنایتهایش را بپذیرد، دچار یأس مفرط شده بود. در لحظات سرنوشتسازی که باندی جنایتهایش را برای معشوق سابقش اعتراف میکرد، کلاپفر که آشکارا دستپاچه شده بود، نمیدانست چه بگوید و برای همین با صدای لرزانی گفت: «دوستت دارم.»
باندی در ادامه مکالمه تلفنی خود گفت: «من سعی کردم سرکوبش کنم و همین وقت بیشتر و بیشتری ازم میگرفت. همین هم شد که درسم خوب نشد. همه وقتمو میگذاشتم که زندگیمو عادی نشون بدم، ولی من عادی نبودم.»
دادگاه و اعدام تد باندی
بعد از دستگیری باندی مشخص شد که او در آپارتمانی در مجتمع مسکونی اوکس زندگی میکرد. این مجتمع مسکونی ارزانقیمت فاصله دوری با خوابگاه دختران چیامگا داشت. یکی از شاهدان خروج باندی از خوابگاه دختران، دانشجویی به نام نیتا نییری بود. نیتا آن شب مردی را در پلهها دیده بود و بعدا برای شهادت در دادگاه حاضر شد.
لَری سیمپسون، دادستان ارشد در این رابطه به خبرنگاران گفت: «نیتا توصیف خوب و دقیقی از متهم ارائه کرد. نیتا توصیفهای خود را در اختیار چهرهنگار پلیس گذاشت و به این ترتیب، نقاشی از چهره آن مرد کشیده شد که شبیه به آقای باندی بود.»

نیتا نییری یکی از بازماندگان حملههای باندی به خوابگاه دختران، با ترسیم نقشه ماجرا را در دادگاه بازگو میکند
البته فقط گزارشهای شاهدان عینی نبودند که محاکمه را به ضرر تد باندی تمام کردند. بلکه موهای باندی در الیاف نقاب جوراب زنانه هم پیدا شد. رّد دندان روی جسد لیزا لوی هم با مشخصات باندی مطابقت داشت. سیمپسون در ادامه گفت: «فکر میکنم جای گاز، خود نشاندهنده میزان خشمی باشد که آقای باندی در زمان ارتکاب این قتلها با آن دستوپنجه نرم میکرد.»
سیمپسون در ادامه اظهارات خود گفت: «من در جریان رسیدگی به پروندههای قتل دائم به فکر والدین دخترانی بودم که کشته شده بودند. همین هم وادارم میکرد با جدیت به کارم ادامه دهم.»
باندی لب به شام آخرش نزد و گرسنه از دنیا رفت
روز ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۹، یک دانشجوی جذاب و خوشپوش رشته حقوق به جرم قتل مارگارت بومن و لیزا لوی و همینطور تلاش برای به قتل رساندن کارن چندلر، کتی کلنر و شریل تامپسون متهم شناخته و به اعدام محکوم شد. باندی در ژانویه ۱۹۸۰ در اورلاندو به جرم آدمربایی و قتل کیمبرلی لیچ محاکمه شد. مدارکی که در این دادگاه ارائه شدند، شامل شهادت چند شاهد عینی، تکههای جوراب زنانه و رسیدهای هتلی در لیکسیتی بودند.
تد باندی مانند بسیاری از زندانیان محکوم به اعدام باید سالها در صف اعدام منتظر اجرای حکم خود میماند. سرانجام او، ۹ سال بعد از محاکمه روز ۲۴ ژانویه ۱۹۸۹ در زندان ایالتی فلوریدا اعدام شد.
شام آخر و اندوه پایانی
نهایتا بعد از رد شدن تمام درخواستهای باندی، او مجبور به اعتراف شد. اگرچه باندی سرانجام به ۳۰ قتل اعتراف کرد، ولی همچنان برخی عقیده دارند، او قتلهای بیشتری هم مرتکب شده است. پس از کشوقوسهای فراوان وقت وداع فرارسیده بود. در حالی که مردم پشت دیوارهای زندان به رقص و پایکوبی میپرداختند، باندی با اندوه تمام منتظر آخرین وعده غذای خود بود.
تد باندی در آخرین شب زندگی، دو بار با مادرش صحبت کرد. جمعیت چند صد نفرهای آن سوی دیوارهای زندان اردو زده بودند و آبجو به دست با کوبیدن ماهیتابهها، فریاد میزدند که قاتل باید سوزانده شود و به این طریق حضور خود را اعلام میکردند. باندی درخواست ویژهای برای شام آخر خود نداشت. مسئولان زندان بعد از امتناع متهم به انتخاب شام، یک وعده غذای عادی شامل استیک، تخممرغ، هش براون (رنده سیبزمینی سرخ شده) و نان تُست را به سلول او آوردند. با آن حجم از اندوه و اضطرابی که تمام بدن باندی را خُرد کرد بود، او اصلا لب به غذا نزد تا گرسنه از دنیا برود.
علاوه بر اوباشی که دیوانهوار پشت دیوارهای زندان شعار میدادند، اعدام باندی در خود زندان ایالتی فلوریدا هم تماشاگران زیادی داشت. جمعیت ۴۲ نفرهای برای تماشای مرگ تد باندی در اتاق اعدام گرد هم آمده بودند. روزنامه لسآنجلس تایمز گزارش ویژهای از آخرین لحظات زندگی قاتل زنجیرهای بدنام تهیه کرد.

جسد تد باندی پس از اعدام با صندلی الکتریکی
در بخشی از این گزارش آمده است که تام بارتون، بازرس زندان از باندی میپرسد، آیا صحبت پایانی دارد؟ قاتل هم کمی مکث کرد و سپس با صدای لرزانی گفت: «عشق و محبتم را به خانواده و دوستانم برسانید.» سپس وقت اعدام رسیده بود. دهان و چانه باندی با تسمهای ضخیم به صندلی بسته شد. کلاه آهنی روی سر تراشیده محکوم به اعدام قرار گرفت و نقاب پارچهای سیاهرنگی هم روی صورت او را پوشاند.
با اجازه بارتون، جلاد دکمه را فشار داد. برق ۲ هزار ولتی از سیمهای فشار قوی گذر کردند و بدن نحیف محکوم را با شدت تمام لرزاندند. بدن باندی منقبض شد و دستهایش از شدت درد محکم بههم گِره خوردند. دود اندکی از پای راست او بلند شد.
یک دقیقه بعد، دستگاه خاموش شد و بدن باندی بیحرکت افتاد. یک امدادگر دکمههای پیراهن آبی محکوم را باز کرد تا با گوشی به صدای قلب او گوش دهد. امدادگر دوم هم نور چراغ قوهای را روی چشمهای باندی گرفته بود. ساعت ۷:۱۶ دقیقه صبح، مرگ تئودور رابرت باندی، یکی از پرکارترین قاتلهای زنجیرهای تاریخ اعلام شد.
بعد از اعدام باندی، مغز او برای تحقیقات علمی به یک موسسه تحقیقاتی داده شد. محققان امیدوار بودند با بررسی مغز او، ناهنجاریهای رفتاری و میل او به خشونت را کشف کنند. هر چند تحقیقات مختلف حاکی از آن است که آسیبهای مغزی منجر به جرم و جنایت میشود، ولی هیچ مدرک مشابهی در مغز قاتل بدنام پیدا نشد. فقدان هر گونه دلیل و علت مشخص و قابلفهمی قطعا تجاوزها، قتلها و مردهبازیهای تد باندی را وحشتآورتر هم میکند.❚
منبع: All That’s Interesting
قلم بسیار خوبی دارید آقای کریمی از معدود کسایی هستید که وقتی نوشته هاتون رو میخونم میخکوب میشم و تا تمومش نکنم نمیتونم از سرجام بلند شم،حتما با قدرت ادامه بدید.
ممنونم بهراد عزیز، خیلی لطف دارین. حتما با حمایت کاربرایی مثل شما با انگیزه ادامه میدم.
چند روزه دنبال علت جای بخیه رو سر تد بینوا بودم تو یوتیوب و… الان ب جواب رسیدم خیلی عالی بود ممنون . قاتل تحصیلکرده تد باندی
ممنونم ساحل جان، خوشحالم مطلب رو خوندی. تد-اگه قتلهاشو فاکتور بگیری- چقدر مرد برازنده و خوش تیپ و با شخصیتی بود. من همیشه فیلم دادگاههاشو میبینم و از اعتماد به نفس و حرف هاش تو دادگاه به عنوان وکیل خودش لذت می برم. درخواست ازدواجش وسط دادگاه شاهکار هنری بود!