کسانی که ادعا میکنند خون آشام های واقعی هستند، تعدادشان در جهان به هزاران نفر میرسد و افرادی از ترکیب جمعیتی فراتر از طبقه، نژاد و جنسیت را تشکیل میدهند. اما به دلایلی واضح همواره هؤیت واقعی خود را از بقیه پنهان نگه میدارند. با وبسایت ماورائی همراه باشید:
به گفته خون آشام های واقعی، نوشیدن خون آن چیزی نیست که هالیوود نشان میدهد. اول از همه، گاز گرفتنی در کار نیست، چون نه ایمن است و نه بهداشتی. در واقع، با وجود شریانهای حیاتی بسیار زیادی که در گردن وجود دارد، نمیتواند جای مناسبی برای گاز گرفتن باشد. در موارد واقعی خونریزیها به آن شدت نیست که قربانیها در کوچههای تاریک و خلوت بیجان به حال خود رها شوند. خون آشام های واقعی در تابوت نمیخوابند و زیرِ نور آفتاب هم نمیسوزند. خون آشام های واقعی معمولا مشکلی با سیر ندارند و اکثر آنها فاقد دندانهای نیش هستند.
در عوض، خونآشامهای امروزی از برّیدگیهای کوچکی که با یک چاقوی جراحی استریلشده روی قسمتی از گوشت بدن (که جای زخم آن باقی نمیماند) از فرد خون میگیرند. اگرچه خونآشامها ممکن است مستقیما از خود زخم خون بمکند، ولی معمولا کادر درمانی آموزشدیدهای خونگیری را انجام میدهند. حتی اسناد و تفاهمنامههایی هم وجود دارد. اهداکنندگان خون نه تنها باید رضایت دهند، بلکه باید گواهی بهداشتی هم داشته باشند تا ثابت کنند مبتلا به هیچکدام از بیماریهای منتقله از راه خون نیستند. ولی سوای همهی اینها، نوشیدن خون همچنان آئینی شهوتانگیز و مقدس است.
کسانی که ادعا میکنند خون آشام های واقعی هستند، تعدادشان در جهان به هزاران نفر میرسد و افرادی از ترکیب جمعیتی فراتر از طبقه، نژاد و جنسیت را تشکیل میدهند. محققان زیادی درباره این افراد تحقیق کردند. مرتیکوس، بنیانگذار ۳۷ ساله انجمن خونآشامهای آتلانتا در این مورد میگوید: «ما [خونآشامها] کسانی هستیم که در خیابان از کنارشان رد میشوید و احتمالا روزانه با آنها معاشرت میکنید. ما اغلب این جنبه از زندگی خود را از ترس اینکه بدفهمیده شویم و محافظت در برابر اقدامات تلافیجویانه [که همچنان به باور] جامعه تابو هستند، مخفی نگه داشتیم.»

خونآشامی فرقه، مذهب و انحراف جنسی نیست و قطعا آنچه در کتابها، فیلمها و تلویزیون به تصویر کشیده شده هم نیست
مرتیکوس از سال ۱۹۹۷ به عنوان یک خونآشام واقعی شناخته شده، و با شور و حرارت فراوان در مورد اینکه خونآشام چیست و چه چیزی نیست صحبت میکند. او میگوید، خونآشامی فرقه نیست، یک مذهب، یک عمل خطرناک، یک انحراف جنسی، شاخهای از گرایشهای جنسی بیدیاسام (ارباب/ برده)، جامعهای از نوجوانان مأیوس و سرخورده و قطعا چیزی که در کتابهای داستانی، فیلمها یا تلویزیون به تصویر کشیده شده هم نیست.
او یک دلال عتیقهجات است که ازدواج کرده و به همراه همسر و دو سگش زندگی میکند، یکی از معدود خونآشامهایی است که در مورد هؤیت خود آشکارا صحبت میکند. او برای تقریبا یک دهه، شخصا با دانشگاهیان، دانشمندان علوم اجتماعی، روانشناسان، وکلا، سازمانهای مجری قانون و دیگران در مورد چگونگی استفاده از بهترین رویکرد، تحقیق و درک خُردهفرهنگ خونآشامها کار کرده است.
او که بومی آتلانتا است، هم از نظر قانونی و هم شخصی با نام مرتیکوس – حتی در کارت عضویت کافیشاپهای زنجیرهای استارباکس خودش- شناخته میشود. و در حالی که او بیشتر لباسهای سر تا پا سیاه میپوشد، اما لنز رنگی یا دندان نیش مصنوعی نمیزند. در واقع، او مشتاق است بگوید که به این دلیل که خونآشامی جذاب است، تبدیل به خونآشام نشده است. خون آشام های واقعی چندان به اهمیتی فرهنگ عامه (نسخهی داستانی خونآشامها) نمیدهند و اکثر آنها اصلا توجهی به کلیشهها ندارند. او ادعا میکند که تنها ۳۵ درصد از خونآشامها جزو خُردهفرهنگ گوت هستند. برخی حتی «سبکهای زندگی» که با عنوان «مُد خونآشامی» و «آدمهای مقلد» شناخته میشوند را به شدت تمسخر میکنند.
جدا از تابوهای اجتماعی مرتبط با خونآشامی، نوشیدن خون انسان به طور کلی توصیه نمیشود. چرا که نه تنها میتواند حامل طیف وسیعی از بیماریها از جمله هپاتیت، ایدز و انگلها باشد، بلکه مقادیر خطرناکی آهن هم دارد. در واقع، خونآشامهای مدرن اغلب اصرار دارند که هوسهایشان اختیاری نیست بدون آنها زندگی راحتتر میبود، اما ناگزیر با آن متولد شدند. با این حال، عملِ خونآشامی به باور آنها لزوما جنسی نیست، اگرچه میتواند همپوشانی داشته باشد، خونآشام واقعی را نباید با «فتیش خون» اشتباه گرفت.
خود خونآشامها از درک ماهیت خونآشامی خود با عنوان «بیداری» یاد کردهاند. خونآشام شدن همچون آنچه در فیلمها نشان داده میشود فوقالعاده دراماتیک نیست و اصلا از راه گزیدن خونآشامهای دیگر اتفاق نمیافتد. برای اکثر خونآشامها، حاصل یک روند تدریجی و ترسناک است که معمولا در دوران بلوغ یا احتمالا پس از زخمهای روانی (تروما) در فرد ظاهر میشود. خونآشامها بعدا از راه آزمون و خطا میآموزند که چطور عطش خود را مهار کنند.

با این حال، نوشیدن خون همچنان آئینی شهوانی و مقدس است
هنوز علت هیماتومنیا یا ولع برای نوشیدن خون به صورت علمی شناخته نشده است. کسانی که تجربهاش کردهاند آن را همچون یک حسِ تشنگی شدید، اعتیادی با علائمی شبیه به ترک وصف کردند. خون حیوانات یا استیک نیمهپخته ممکن است به عنوان جایگزین عمل کنند، اما برای اکثر خونآشامها هیچچیز بهتر از خون تازهی انسان نیست. دفعات و مقدار آن متفاوت است اما برای بسیاری چند قاشق چایخوری یک بار در هفته کافی است. این، به طور طبیعی، با یک رژیم غذایی معمولی تکمیل میشود. از این گذشته، خون آشام های واقعی انسانهایی با نیازهای انسانی هستند.
مرتوکوس میگوید: «بیشتر افراد میتوانند از طریق رژیم غذایی، ورزش، تعاملات اجتماعی و گاهیاوقات کاپوچینو، سطح انرژی سالم بدن خود را نگه دارند.»
اما همهی خون آشام های واقعی خون نمینوشند. جامعهی خونآشامها به دو نوع تقسیم میشود: خونآشامهای خونی (سانگویناریها) و خونآشامهای فراروانی یا انرژی که نیروی حیات (که با نام پرانا هم شناخته میشود) را به جای خون از دیگران میگیرند.
مرتیکوس میگوید: «ما با شخصیتهای تخیلی، قدرتهای ماورائی یا جاودانگی همذات پنداری نمیکنیم، و در تشخیص تمایز بین خیال و واقعیت مشکلی نداریم.» او اضافه میکند که فرهنگ عامه در واقع از آنها تقلید میکند و به آنها نگاه میکند. او میگوید که خون آشام های واقعی نزدیک به ۳۰ سال است به صورت انجمنی سازمانیافته و به مدت طولانیتری به صورت کاملا مستقل وجود داشته است. از آنجایی که هیچ آزمونی برای خونآشامی وجود ندارد، از همهی افراد با روی باز استقبال میشود. جمعیت خونآشامها بسیار متنوع است و پزشکان، وکلا، سربازان، دانشمندان، هنرمندان، معلمان و والدینی از هر سن و سال، جنسیت، قومیت و مذهب را تشکیل میدهد.

خون حیوانات یا استیک نیمهپخته ممکن است به عنوان جایگزین عمل کنند، اما برای اکثر خونآشامها هیچچیز بهتر از خون تازهی انسان نیست
اگر به نظر میرسد خون آشام های واقعی در یک چیز مشترک هستند، آن بیمیلی آنها از اینکه واقعیتهای زندگی خود را با جهان در میان بگذارند. جان ادگار براونینگ، محققی که انجمن خون آشام های واقعی را در نیواورلئان و بوفالو برای نزدیک به یک دهه مطالعه کرده، اذعان میکند که «خونآشامگرایی اصطلاحی ناخوشایند» است.
براونینگ توضیح میدهد: «اعضای این جامعه از درهمآمیختگی دائمی هویت خود با دنیای بیرون و خونآشامهای اسطورهای و سینمایی عذاب میکشند. در نتیجه، کسانی که بیرون گود قرار دارند آنها را افرادی میدانند که عقلشان را از دست دادهاند.»
به گفته براونینگ، خون آشام های واقعی هؤیت خود را با استفاده از بازنمایی بسیار کمی از فرهنگهای عامه ایجاد کردهاند. و در حالی که اکثر مردم ممکن است خونآشامهای روی پرده سینما را دوست داشته باشند، کسانی که در دنیای واقعی خود را خونآشام میدانند در ترس عمیق از جنایتهای نفرتآمیز و تبعیض علیه خود زندگی میکنند.
«اگر آنها خود را کاملا چیز دیگری مینامیدند، ممکن بود برداشت جامعه از آنها کاملا متفاوت باشد. صرفنظر از این، هر گونه اشاره به مسائل بهداشتی خاص آنها تقریبا همیشه از سوی متخصصان پزشکی با سوءظن برخورد میشود. گنجاندن کلمهی خونآشام فقط باعث تشدید این حساسیت میشود.»
متأسفانه، تصورات غلط ساختگی به انگهای زندگی واقعی تبدیل شدهاند. مطالعهای که دی.جی. ویلیامز از دانشگاه ایالتی آیداهو منتشر شد، هشدار داد که افراد جامعهی خونآشامها به ندرت خونخواریهای خود را به پزشکان نشان میدهند، زیرا میترسند به نحوی برچسب سایکوپاتی و یا حتی شرّیر به آنها زده شود. در حالی که خونآشام بودن غیرقانونی نیست، یا در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی گنجانده نشده، خونآشامها نگران هستند که صلاحیت انجام نقشهای اجتماعی معمولی از جمله مشاغل و فرزندپروری را نداشته باشند، یا حتی در بیمارستان بستری شوند.

تنها چیزی که ما خونآشامها به دنبالش هستیم، داشتن ذهنی باز، مدارا و حق داشتن یک زندگی خصوصی است
ویلیامز تصمیم گرفت برای جلوگیری از ترس یا هیجان شدیدی که شرکتکنندگان گزارش داده بودند، پاسخهای پرسشنامهی خود را در ساختاری کاملا شاعرانه قرار دهد. در حالی که مرتیکوس درّندگی ذاتی خونآشامها را انکار نمیکند، او اصرار دارد که اکثریت قریب به اتفاق آنها از شیوههای تغذیهی کاملا اخلاقی و ایمن پیروی میکنند، عقل و قضاوت سالمی دارند و به نحو سازندهای به جامعهی خود کمک میکنند.. مرتیکوس میگوید: «ما اغلب در میان افراد باهوشتر، تأثیرگذارتر و خلاقتر قرار میگیریم. البته، ممکن است نسبت به همکار اداره یا همسایه بغلی شماره به طرز دلفریبی جالبتر یا از بُعدی پیچیدهتر باشیم. اما ما سعی میکنیم مثل بقیه گذران زندگی کنیم!»
کسانی که جامعهی خونآشامها را مطالعه کردهاند با نظرات او کاملا موافق هستند. به گفته براونینگ و ویلیامز، به نظر میرسد خونآشامها عمیقا به سلامت و رفاه کسانی که از آنها تغذیه میکنند اهمیت میدهند. او آنها را افرادی مسئول، وظیفهشناس و از نظر ذهنی سالم قلمداد میکند. خود خونآشامها با قوانین اخلاقیشان افراد سرکش (که به صورت غیرمسئولانهای تغذیه میکنند) را طرد میکنند. وبسایت انجمن خونآشامهای آتلانتا حتی در صفحهای در مورد رفاه حیوانات توضیحاتی داده و توصیه میکند در صورت انتخاب خون غیرانسانی، از ظلم غیرضروری کاملا پرهیز شود.
براونینگ گزارش میدهد در حالی که جامعه نیواورلئان بسیار خصوصی است، آنها مرتبا برای تلاشهای بشردوستانهای از جمله غذا دادن به بیخانمانهای شهر گرد هم میآیند. او میگوید: «به طور کلی از من انتظار میرود که داستانهای ترسناک و نفرتانگیزی درباره تجربیاتم با خون آشام های واقعی فاش کنم، اما حقیقت این است که نمیتوانستم از بودن در کنار آنها حس امنیت بیشتری داشته باشم.»

در زندگی واقعی فاش کردن یا نکردن هؤیت خونآشامی بسیار شبیه ماجرای حقوق مدنی در سریال «خون حقیقی (True Blood» سؤالی کاملا تفرقهبرانگیز است
ویلیامز با ارجاع به تبعیض گسترده در مورد جامعهی بیدیاسام توضیح میدهد که تر ۲۰۱۴ از کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی حذف شد، خونآشامی نشان میدهد که هنوز چقدر ساختارهای جامعهی ما برای کنارآمدن با سبک زندگی غیرمتعارف و انحراف ناآماده است.
ویلیامز که نویسنده مقالات دانشگاهی با عناوینی مانند «مددکاری اجتماعی، بیدیاسام و خونآشامها» و «آیا مددکاری اجتماعی نیاز به یک اردنگی خوب دارد؟» است، از پزشکان و متخصصان سلامت روان میخواهد تا با خونآشامها و همچنین بیمارانی که هؤیتهای جایگزین دارند، با مدارا و احترام ملاقات کنند تا بهتر به آنها کمک کنند.
او توضیح میدهد: «عدالت اجتماعی در هستهی این امر قرار دارد. من فکر نمیکنم که خون آشام های واقعی مبارزه بعدی ما برای حقوق مدنی باشند. اما من فکر میکنم که ما در حال حرکت به عصری هستیم که عدالت اجتماعی برای طیف گستردهتری از هؤیتها و خردهفرهنگهای مختلف، به مسئلهی کلیدی اجتماعی مبدل میشود.»
مسلما خونآشاگرایی واقعی هنوز یک زمینه تحقیقاتی نوپا است. باوجودی که هنوز دانشگاهیان سراغ خون آشام های واقعی نرفته بودند، افرادی از درون خود این خردهفرهنگ مبودند که سفارش تحقیقات (مرتیکوس بخشی از این سازماندهی بود) را دادند. یک تحقیق ۹۵۰ شرکتکننده از ۴۰ کشور در سراسر قارهها بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ جمعآوری کرد و نشان داد که خون آشام های واقعی ابتلا به بیماریهایی مانند آسم، خستگی مزمن، فیبرومیالژیا و اختلالات سیستم غدد درونریز را بسیار بیشتر از افراد عادی گزارش کردهاند.
در حالی که حالا تحقیقات جدی در حوزهی علوم اجتماعی (و امیدواریم پزشکی) روی خون آشام های واقعی انجام میگیرد، مرتیکوس امیدوار است که نه تنها پاسخهایی بیابد، بلکه این امر باعث شود تا جامعه بیشتر پذیرای خونآشامها شود. در زندگی واقعی فاش کردن یا نکردن هؤیت خونآشامی بسیار شبیه ماجرای حقوق مدنی در سریال «خون حقیقی (True Blood» سؤالی کاملا تفرقهبرانگیز است. آیا شیفتگی فرهنگ عامه به خونآشامها فرصتی برای به وجود آوردن اتحاد و روشنگری در جهان است؟ یا خونآشامها باید برای پرهیز از قضاوت به زیرزمینها عقبنشینی کنند؟
با این حال، در حال حاضر یک مسئله کاملا مشخص است، اینکه خون آشام های واقعی در خفا احساس امنیت بیشتری میکنند. مرتیکوس میگوید: «من بیشتر نگران زندگی خانوادگی، اقتصاد، یافتن یک اهداکننده[ی خونِ] ثابت هستم و امیدوارم رسانهها قتلهای مرموزی که اتفاق میافتند را به فرقههای خونآشامی که وجود خارجی ندارند نسبت ندهند تا اینکه نگران عدالت اجتماعی و پذیرش هؤیتم باشم. تنها چیزی که ما خونآشامها به دنبالش هستیم، داشتن ذهنی باز، مدارا و حق داشتن یک زندگی خصوصی است.» ❚
منبع: Guardian